یاران قصه

ساخت وبلاگ

در این صفهه شما راجب افسانه هایی خواهید فهمید کخیلی ها وحشت ناک و خیلی

تعجب آور پس بامن باشید تا از کتاب پریان جلد زرد را دونبال کنیم

آپلود عکس

 

شاهدخت واقعی

روزگاری شاهزاده ای بود که می خواست باشاهدختی ازدواج کند ،بایک شاه دخت واقعی.

پس رنج سفر را به جان خرید ودر سراسر دنیا به جست و جو برداخت تا شاهدخت واقعی

را بیابد.اما با هر شاهدختی که روبه رو می شد به مشکلی برمی خرد . شاهدختان زیادی

بودند اما او نمی توانست بفهمد که کدامیک شاهدت واقی است.پس با خاطری پری شان راه

زاد گاهش را در پیش گرفت زیرا در هیچ کجا نتوانسته بود شاهدخت مورد نزرش را بیابد.

شبی توفان وحشت ناکی در گرفت .رعد و برق کولاک می کرد و باران سنگینی می بارید

و رود هارا سیلاب می ساخت . واقعا ترسناک بود! صدای چنت زربه بر در دروازه ی

قصر به گوش می رسید و پادشاه پیر باشنیدن صدا رفت و در را باز کرد. پشت دروازه

شاهدختی بود که بر اثر توفان و باران چون موش آب کشیده شده بود!

اما با آن سرو وضع ادعا می کرد شاهدخت واقعی است !

 ملکه پیر با خودش وکر کرد :((بسیار خوب ، اگر شاهدخت واقعی باشد ، خیلی زود

متوجه میشویم.))

حرفی نزد و. به اتاق خواب رفت و تمام دشک ها را برداشت و دانه ای نخود زیر بستر

گذاشت. این بقستری بود که شاهدخت باید در آن می خوابید.

صبح روز بعد ملکه از شاهدخت پرسید:((چطور خوابیده ای.))

دختر جواب داد :((آه خیلی بعد .. تمام شب چیزی در بسترم بود که بدنم را سیاه و کبود

کرده است .))

ملکه متوجه شد که آن شاهدخت واقعی است و اورا به همسری پسرش در آورد

 

                                                                   پایان

 

 


مدرسه رنگین کمان عشق های ......
ما را در سایت مدرسه رنگین کمان عشق های ... دنبال می کنید

برچسب : قصه یاران امام حسین,قصه یاران, نویسنده : 9shahidyazdanie بازدید : 232 تاريخ : دوشنبه 20 دی 1395 ساعت: 0:51